علی الله رزقها
???علی الله رزقها
در راه برگشت به خانه دو تا ماهی قزل آلا برای نهار گرفته و کنار بلوار منتظر آمدن برادرم بودم. هراز گاهی به اطراف نگاه میکردم. جلوتر از من سربازی ایستاده بود. مدام دستهایش را برای گرفتن ماشین تکان میداد. به نظرم خیلی عجله داشت ولی هیچ ماشینی او را سوار نمی کرد. نظرم را جلب کرده بود و یک حس دلسوزی به سراغم آمد.
بعد از آمدن برادرم سوار ماشین شدم وماهیها را صندلی عقب گذاشتم. به برادرم گفتم:" این بنده خدا انگار خیلی عجله داره ولی هیچ ماشینی او را سوار نمیکنه." طبق معمول با لبخند گفت:" خب! ما سوارش میکنیم." بعد با همان لبخند به سمتش رفت و مقصدش را پرسید. سرباز هم با خوشحالی و لهجه شمالی که داشت گفت:" پادگان خارج از شهر."
بعد از سوار شدن و رفتن مسافتی، حس کردم دارد به ماهیها نگاه میکند. با خودم گفتم:" نکنه دلش ماهی بخواد؟" با لهجه محلی یه جوری که نفهمه گفتم:" فکر کنم دلش هوس خوردن ماهی کرده؟ چون خیلی به ماهیها نگاه می کنه." برادرم هم با لبخند و صد البته جوری که او نفهمد رمزی گفت: "بچه ش (یعنی بچه شمال) باشی و دلت م (یعنی ماهی) نخواد محاله!!" و با نگاهش اعلام کرد بذار برسیم چشم.
خلاصه به مقصد که رسیدیم یکی از ماهیها را جدا کرد و گفت:" این هم سهم و روزی شما." اولش قبول نمیکرد ولی خوشحال شده بود و چشمانش برق میزد. بعد از کلی تشکر خداحافظی کرد و دوید سمت پادگان. من هم با دور شدنش یاد این آیه از قرآن افتادم که :"علي الله رزقُها"
پ.ن :« وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی کِتابٍ مُبین ـــ هیچ جنبندهاى در زمین نیست مگر اینکه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مىداند؛ همه اینها در کتاب آشکارى ثبت است. »( هود: 6)
✍ به قلم: #ف_معینیفر ??
آدرس این مطلب در وبلاگ ما:
https://kazive.kowsarblog.ir/علی-الله-رزقها
?? @kazive ??